دختـــرک...
خودش را به زور به ماشـــین شـــاسی بلند حـــاج آقـــا رساند
و گفت: یک چسب زخم میخریـــد؟
و حــــاج آقا چه مغرورانــه شیشــه را بالـــا زد
و با تسبیحش برای ظهــور آقـــا دعــــا میکرد...
دلنوشــته های یک دیوانـــه ...
منبع : جملــــــــــــــک 3
(دنـــــیایی برای دیوانـــه های یک رو)
نظرات شما عزیزان:
کاش یخورده هم ازون پولاشون به اون بدبختا بدن